درو خداوند بر شما به پاس زحماتتان
همیشه از مطالب وبلاگ شما استفاده می کنیم
تشکر - خسته نباشید
شیخ مفید، عالم بزرگ شیعی و فقیه گران قدر عالم اسلام، شبی در خواب دید که حضرت فاطمه زهرا(س) با دو فرزندش حسن و حسین(ع) به نزد او آمده است و به او می گوید: «ای شیخ، آن دو را فقه بیاموز». فردا، در جلسه درس، هنوز در فکر خواب دیشب بود. زنی همراه دو فرزندش نزد او آمد و گفت: «ای شیخ آن دو را فقه بیاموز.» لبخندی از تحسین بر لب شیخ نشست.
آن زن، فاطمه مادر سید رضی و سید مرتضی بود؛ زنی بسیار پاکدامن و اهل عبادت. دو فرزندش سید رضی و سید مرتضی که بعدها از علمای بزرگ شیعه شدند، همواره از ایمان و خلوص مادرشان یاد می کردند تا جایی که سیدرضی، گردآورنده نهج البلاغه، می گوید: «اگر همه مادران به خوبی، پاکی و وظیفه شناسی او بودند، فرزندانشان به پدر نیازی نداشتند».
نمیدونم چطوری روز قیامت باید در مقابل این عزیزان ظاهر شویم.
سلام
الان اسم شهید سید ابوالفضل میربابایی رو سرچ میکردم که به این وبلاگ رسیدم . عکس بچه ها رو دیدم دلم هوای سالهای جنگ رو کرد .
این عکس سید رو ندیده بودم . یه اشتباهی شده . تاریخ شهادت ایشان 21 یا 22 اردیبهشت 67 هست که به اشتباه 10 مرداد 67 نوشته شده .
یه خاطره از سید ابوالفضل بگم بد نیست . روزی که داشتیم پایگاه ابوذر ثبت نام میکردیم هر جا از اسمش میپرسیدن میگفت سید ابوالفضل . اونها سید رو نمی نوشتند و ایشان اصرار میکرد که حتما سیدشو بنویسید . حتی یه بار یک نفر اعصابش هم از اینهمه اصرار خرد شد . سید ابوالفضل شدیدا به سید بودنش افتخار میکرد .
یاد اون شبی افتادم که چهلم شهید محسن ممی نواز بود و حسین پاشایی مداحی میکرد . منزل شهید بودیم . حسین شعری رو میخوند که سالها ضبط کرده بودم و گوش میدادم . حسین 11 مرداد یعنی کمتر از دو ماه بعدش شهید شد و همون شعر رو روی قبرش نوشتند .
مطلع اون شعر اینه :
خیز شتربان که برفت قافله
ما و تو ماندیم در این مرحله
امیدوارم شفاعتمون بکنند